جدول جو
جدول جو

معنی داستان گوی - جستجوی لغت در جدول جو

داستان گوی
(گِ رِ تَ / تِ)
قصه پرداز، حکایت گوی، قصه گوی:
چون برآن داستان غنود سرم
داستان گوی دور شد ز برم،
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

قصه نویس. محرر حکایت. واقعه نویس. سرگذشت نویس. مورخ
لغت نامه دهخدا
افسانه سرا، داستانسرا، روایتگر، قصه گو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
راوي القصّة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
Storyteller
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
conteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
рассказчик
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
語り手
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
کہانی سنانے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
গল্পকার
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
ผู้เล่าเรื่อง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
mhadithi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
hikaye anlatıcısı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
이야기꾼
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
कहानीकार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
מְסַפֵּר סִיפּוּרִים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
Geschichtenerzähler
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
verhalenverteller
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
narrador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
narratore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
contador de histórias
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
讲故事的人
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
gawędziarz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
оповідач
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از داستان گو
تصویر داستان گو
pencerita
دیکشنری فارسی به اندونزیایی